ایران ورزشی آنلاین / هومن جعفری / تو بیا جای من بنشین و طنز بنویس در این لحظههای لعنتی تنهایی. در این لحظههای بلاتکلیفی. در این دقایق کندی که به سختی میگذرند و در هر تپش ثانیههایش، حامل هق هق اشکی است که صدای شکستنش را با ریزترین جزییات میشنوی.
تو بیا بنشین جای من. تو بیا جای من باش. جای منی که نشستهام و زل زدهام به صفحه بی رحم مانیتور. در جستوجوی خبر تازهای از معجزه و در انتظار اتفاق جدیدی. بیا جای من باش که هراسان، سایتها را جستوجو میکنم تا چیز تازهای بیابم. بیا جای من باش. ستونم مال تو. نوشتنم سهم تو. بیا این بار را از روی دوش من بردار که نوشتن از مرگ، رویای کودکی انشاهای هیچ آدمی نبوده.
بیا جای من این سطرها را پر کن. بیا جای من باش و این خط نوشتها را به سبک و سیاق خودت روی صفحه کلید به حرکت وادار کن. دستکم بیا و بنشین پیش من و بگو چه بنویسم در این ضیافت تلخ مرگ؟ بیا و کنارم حضور داشته باش تا درک کنم که این حجم اندوه را باید چگونه از سرانگشتانم دور کنم؟
بیا دستم را بگیر و یادم بده که چگونه این حجم از خشم و غم و یاس را، از نوشتهای که تعریفش، شادی مردم بوده، دور نگه دارم. بیا راهنماییام کن. بیا یادم بده. بیا جای من این غم را روایت کن.
این سطرها مال کسی نیستند غیر از آنها که دیگر نیستند. این سطرها را مینویسم فقط برای آنها که خیلی مردند. برای آنها که خیلی بزرگند و برای آنها که تمام دنیا به پاس شجاعت و غیرتشان، تمام قد ایستادند و کلاه از سر برداشتند. این سطرها مال کسی نیستند. این سطرها حامل هیچ پیغامی نیستند جز ارادت و شرمندگی... ببخشید از شما کم نوشتیم. بخشید از شما آنطور که لیاقتش را داشتید نمینویسیم که سقف وسع ما به کف لیاقت شما نمیرسد. ببخشید که این سطرهای ناتوان، تمام چیزی است که میشود در سینی گذاشت و پیشکش کرد. این سطرها، همان کلافهای نخی پیرزنی هستند که خریدار یوسف(ع) بود. متاعش کم ارزش و بهای چیزی که میخواست بخرد سر به فلک میزد. درست مثل این سطر که یادآور آن شعر حافظند که میفرمود: بار عشق و مفلسی را هر دو میباید کشید
این سطرها مال کسی نیستند غیر از آنها که لیاقتشان فراتر از این سطرهاست.
ببخشید. ببخشید و از دست خالی ما همین کلافهای پشمینه را قبول کنید. دستمان تنگتر از بلندی نظر شماست. مدیون شماییم به خدا. بدهکار شماییم به خدا و توان پرداخت این بدهی را هم نداریم.
این سطرها برای آدمهایی نوشته شده که دیگر در بین ما نیستند. برای آتشنشانهای فداکار. برای قهرمانان تلخترین روز تاریخ آتشنشانی ایران. شما که نباشید آتش دلمان را به که بسپاریم برای خاموشی؟